Verein zur Verteidigung der politischen Gefangenen im Iran – KölnSociety for the Defense of Political Prisoners in Iran – ColognePostfach 900423D-51114 KölnJdef_zendanian_siassi_iran@yahoo.comKöln
, den 23.09.2009Was man nicht vergessen kann, selbst wenn man es wollte!Späte Gerechtigkeit ist besser als das Vergessen!Die gemeinsame Aktion von 19 iranischen Menschenrechtsvereinen zur Erinnerungan 5000 hingerichtete politische Gefangene im islamischen Regime Iran imSommer und Herbst 1988, durch der Befehl von Khomeini und gegen dieandauernden Hinrichtungen im Iran!Die Zahl der Opfer von 1988, mindestens 5000 meistens zur Haftverurteilte, war genau so hoch wie Halabche (Irak) und etwas weniger alsSarajewo im damaligen Jugoslawien, deren Verantwortliche zurRechenschaft gezogen worden sind!Samstag, 25 Sept. 2010 um 17:15 Köln RudolfplatzHauptrednerin: Christa Müller, Die Bündes 90. Grünen
iman:H,ramezani
محمد بر زنانش، به اعتبار همسر پیامبر بودن، ممنوع کرد تا با مردان دیگر روبرو گردند. آنان می‌بایست حجاب رعایت کنند و در خانه بنشینند و پس از مرگ او با کسی دیگر ازدواج نکنند. او در حالی که به دیدار هر زیبارویی دچار وسوسه می‌شد، زن را وسوسه ‌گر می‌داند.
شهرزادنیوز: چندهمسری پیش از اسلام نیز رواج داشت. نمونه‌های آن را می‌توان در جوامع باستانی ایران، روم، یونان و مصر دید. اسلام آن را محدود و مشروط نمود. در میان پیامبران، داوود، سلیمان نبی و محمد دارای چند همسر بوده‌اند. در این میان روایت است که؛ "سلیمان را هزار زن بود، سیصد آزاد و هفتصد پرستار، و همه مادر فرزند بودند."(1) با استناد به قرآن، موسی و لوط یک همسر بیش نداشتند.
یکی از بارزترین تفاوت‌ها بین محمد و عیسا رفتار و گفتار آن دو در مورد زن است. عیسای مسیح انسانی‌ست که لذت جنسی بر خویش حرام می‌داند، اگرچه دلسوز زن است، به زن نزدیک نمی‌شود. این رفتار را در برخورد با مریم مجدلیه به خوبی می‌بینیم. محمد اما شیفته زن است، مهربانی‌هایش در برابر زنان، همسرگزینی‌های فراوان، و سرانجام نقش شور و شوق جنسی او در فعالیت‌های اجتماعی، از او پیامبری متفاوت به نسبت دیگر پیامبران می‌سازد.
او در رابطه با زنان، هرگاه به مشکلی گرفتار آید، به خدا پناه می‌برد، سپس با آیه‌ای در دست نزد مسلمانان باز می‌آید تا پیام خدا به آنان ابلاغ دارد. عایشه در همین رابطه است که خطاب به وی می‌گوید: "ای رسول خدا می‌بینم که خدا همواره آماده است ترا به هوای دلت برساند."(2)
محمد به مومنان توصیه می‌کرد که در برابر همسران خویش عدالت و مساوات را رعایت کنند، خود اما ترجیح می‌داد بیشتر با سوگلی خویش عایشه بگذراند. این امر موجب اعتراض دیگر زنان بود و پیامبر همیشه بهانه‌ای در آستین داشت. محمد چندهمسری را محدود کرد ولی این قانون شامل حال او نمی‌شد. پرداخت مهریه و حضور شهود در معتبر بودن ازدواج را لازم می‌دانست، اما خود را، به هنگام عقدِ ازدواج، از این دو معاف می‌نمود.
خدیجه نخستین همسر پیامبر، بیوه‌زنی که پانزده سال از او بزرگتر بود، تا آنگاه که زنده بود، یگانه همسرش بود. با مرگ او شور جنسی محمد به غلیان درآمد. یک ماه پس از مرگ او با بیوه‌زنی دیگر به نام سوده ازدواج کرد. از آنجا که او مسن بود، بسیار سریع، پس از گذشت یک ماه تصمیم به طلاق گرفت. به خواهش زن و این‌که او را از افتخار همسر محمد بودن محروم نکند، محمد می‌پذیرد، به این شرط که "اوقاتی از خلوت را که محمد باید صرف او کند، با عایشه همسر سوگلی‌اش بگذراند." سوده قبول می‌کند و محمد او را طلاق نمی‌گوید. و این خلاف رهنمودهای پیامبر است به امت خویش که به آنان توصیه می کند تا حد ممکن از طلاق اجتناب کنند.
این نیز گفتنی‌ست که محمد آنگاه عاشق عایشه می‌شود که کودکی بیش نیست. خواستگاری از عایشه موجب تعجب ابوبکر، پدر او، می‌شود. "ابوبکر به خاطر تفاوت سنی بین محمد و عایشه تعجب کرد ولی در برابر درخواست پیامبر تسلیم شد." پیامبر ادعا می‌کند که جبرئیل عایشه را زمانی که کودک بود، به وی معرفی کرده و گفته است این دختر لیاقت آن دارد تا جانشین خدیجه گردد. عایشه "موطلایی عزیز" محمد بود، زنی زیبا، شوخ و شنگ که "تأثیری عمیق بر شارع اسلام داشت و به تبع آن مردمان بیشماری به اسلام گرویدند." در شش سالگی به ازدواج محمد درآمد و در نه سالگی به خانه او آمد.
بسیاری از قانون‌گذاری‌های محمد در مورد زنان با رفتار عایشه در رابطه است. بر این اساس او بزرگترین نقش را در نگاه اسلام به زن دارد. "فرشته وحی همیشه به نفع عایشه در آمد و رفت بود." زندگی عایشه بر دیگر احکام اسلامی نیز دخالت داشته است. تیمم از آن جمله است. گویند در بازگشت از یک لشگرکشی، عایشه همراه پیامبر بود، در راه گردنبند وی گُم می‌شود. مومنان در یافتن آن می‌کوشند اما ترس آن دارند، وقت تلف گردد و وقت نماز نتوانند به آبادی برسند زیرا در بیابان آب برای وضو نبود. محمد آنان را مطمئن می‌سازد که خداوند به حتم چاره‌ای خواهد یافت. بدین‌سان تنها به خاطر یافتن گردنبند عایشه بود که حکم آسمانی تیمم نازل شد و مومنان اجازه یافتند به وقت ضرور، آنگاه که آب نباشد، تیمم کنند.
این را نیز باید به یاد داشت که "عایشه هرگاه این آیه قرآن را به خاطر می‌آورد که زنان پیغمبر را به حبس در خانه و خانه‌نشینی دستور داده، می‌گریست." او به یاد تنهایی خویش در ایام جوانی می‌افتاد.
با تمامی عشقی که پیامبر به عایشه داشت، برای چهارمین بار با دختر عمر، دوست و همرزم خویش، ازدواج کرد. حفصه اگرچه زیبا نبود ولی باعث استحکام پیوند او با عمر می شد. روایت است که محمد تصمیم به طلاق او داشت، از جبرئیل پیام می‌رسد که این کار را نکند زیرا حفصه مؤمن است.
پنجمین همسر پیامبر ام‌سلمه نام داشت، زنی زیبا که شوهرش از سربازان محمد بود و در جنگ کشته شد. "محمد برای تسلی و دلداری" به خانه او می‌رود و تحت تأثیر زیبایی او قرار می‌گیرد. عمر و ابوبکر از این زن خواستگاری کرده، جواب رد شنیده بودند. محمد شانس خویش می‌آزماید. ام‌سلمه سن، فرزندان و حسادت خویش بهانه می‌کند. محمد می‌گوید، "در مورد سن، من از تو بزرگترم و در مورد حسادت هم خداوند آن را از تو زایل می‌سازد." حضور ام‌سلمه در خانه محمد، موجب تنش بین زنان را فراهم می‌آورد.
ششمین همسر محمد ام‌حبیبه نام داشت. شوهر او دائم‌الخمری بود که در افراط به شرابخواری درگذشت. ام‌حبیبه دختر یکی از سران قبایل مخالف اسلام بود. به پیشنهاد محمد آری گفت. شاید در جلب محبت پدر، پیامبر او را به زنی گرفته است.
هفتمین همسر پیامبر زینب نام دارد. روایت است که پیامبر زینب را به عقد پسرخوانده خویش زید درمی‌آورد. روزی به دیدار زید می‌رود، زید در خانه نبود، زینب با "لباسی نه چندان با حجب و حیا از او استقبال کرد... پیامبر در نظر اول به او دل باخت... با عشق سوزانی به زینب به خانه بازگشت. از همان روز طرح ازدواج با او را ریخت" و سرانجام موفق شد. پسرخوانده را راضی به طلاق نمود و آنگاه خود زینب را به زنی گرفت. به تعبیر عایشه، خداوند همیشه حاضر است "بدون تأخیر پیامبر را به هوای دلش برساند."
هشتمین همسر پیامبر نیز زینب نام داشت، که بیوه یکی از لشگریان اسلام بود. او هشت ماه پس از ازدواج در سن سی سالگی درگذشت.
نهمین همسر کنیزی بود به نام جویریه که به دنبال ازدواج، محمد پدر و مادرش را آزاد می‌کند. دهمین همسر، صفیه زنی یهودی بود که در جنگ خیبر اسیر شده بود. روایت است که محمد زنی دیگر به نام ریحانه نیز داشت که به عنوان اسیر جنگی ربوده شد. آخرین همسر او محبوبه نام داشت.
منصور فهمی با اشاره به ازدواج‌های پیامبر تأکید می‌کند که این رفتار "پی‌آمدهای مهمی در حصر و خانه‌نشین کردن زن داشت."
محمد بر زنانش، به اعتبار همسر پیامبر بودن، ممنوع کرد تا با مردان دیگر روبرو گردند. آنان می‌بایست حجاب رعایت کنند و در خانه بنشینند و پس از مرگ او با کسی دیگر ازدواج نکنند. او در حالی که به دیدار هر زیبارویی دچار وسوسه می‌شد، زن را وسوسه‌گر می‌داند، "موجوداتی که باید از آنان برحذر بود." به مردان توصیه می‌کند که "هرگز با یک زن تنها نمانند" تا مبادا "فرصتی برای مداخله شیطان فراهم" آید. "محمد اعتمادی چندان به زن ندارد". عُمر به راستی گفته بود: "زنان گلوی او را می‌فشارند." و پیامبر از دست زنان به آنجا می‌رسد که بگوید، "زن فتنه‌انگیز است" و "زنهار از زنان".
22:47 | Posted in


Tod durch Erhängen Drei Männer in Iran hingerichtet
In Iran sind drei Männer exekutiert worden. Damit erhöht sich die Zahl der in diesem Jahr Hingerichteten auf weit über Hundert. Noch immer ungewiss ist das Schicksal von Sakine Mohammadi Aschtiani, die unter weltweiten Protesten wegen angeblichen Ehebruchs zum Tode durch Steinigung verurteilt wurde.
Teheran - Im Gefängnis der westiranischen Stadt Ahwas in der Provinz Chuzestan sind drei Männer erhängt worden. Zwei von ihnen seien wegen Drogenhandels, der dritte wegen Mordes zum Tode verurteilt worden, berichtete die Nachrichtenagentur Fars am Montag. Seit Jahresbeginn wurden damit laut iranischen Medienberichten mindestens 113 Menschen in Iran hingerichtet. Im vergangenen Jahr wurde in Iran gegen mindestens 270 Menschen das Todesurteil vollstreckt.Für weltweite Empörung sorgte in jüngster Vergangenheit das Urteil gegen Sakine Mohammadi Aschtiani, eine junge Frau, die in Iran wegen angeblichen Ehebruchs zum Tod durch Steinigung verurteilt worden war. Frankreichs Außenminister Bernard Kouchner bezeichnete die Entscheidung als "Gipfel der Barbarei" und "einen Rückfall ins Mittelalter", das Europaparlament forderte, Iran solle die "grausame und unmenschliche" Praxis der Steinigung abschaffen.Inzwischen wurde das Urteil vorläufig ausgesetzt, der Prozess soll dem iranischen Außenministerium zufolge neu aufgerollt werden. Amnesty International vermutet einen geschickten Schachzug der Behörden, um die internationalen Kritiker zu beschwichtigen. Die 43-jährige Ashtiani wurde der Menschenrechtsorganisation zufolge im Jahr 2006 wegen einer "unrechtmäßigen Beziehung" zu zwei Männern nach dem Tod ihres Ehemanns zum Tode verurteilt. Den iranischen Behörden zufolge muss sich die Frau auch wegen einer Verwicklung in den mutmaßlichen Mord an ihrem Ehemann vor Gericht verantworten.Laut Amnesty International werden nur in China mehr Menschen pro Jahr hingerichtet als in Iran. In der Islamischen Republik gilt die Todesstrafe unter anderem bei Mord, Ehebruch, Vergewaltigung und bewaffneten Raubüberfällen.
Category:
��

Iran: Stand Up to Ahmadinejad’s Falsehoods

Terrorist Ahmadinejad(20 September 2010) Mahmoud Ahmadinejad lied outright about the stoning sentence of Sakineh Ashtiani during an interview with ABC’s Christiane Amanpour on 19 September, by denying a stoning sentence was ever issued, despite well-documented evidence to the contrary the International Campaign for Human Rights in Iran said.
The international community, world leaders, and members of the media present in New York for the opening session of the United Nations General Assembly, should strongly register their protests against Ahmadinejad’s lies about the critical situation of human rights in Iran, the group said.
The International Campaign for Human Rights in Iran is publishing a court document from Ashtiani’s case that states her sentence as stoning. The document is the appeals form filed by her lawyer, Hootan Kian, with the Supreme Court on 7 July 2010. The scan of this document and its translation are provided below.
“…Miss Mohammadi was never sentenced to stoning. This was news that was produced and incorrect… there was no sentence of stoning issued in the first place… this was the news that was made up,” Ahmadinejad told Amanpour.
“In every interview and at every meeting Ahmadinejad should be reminded that the world is well aware of the great injustices and repression carried out against the Iranian people at the hands of his government,” said Hadi Ghaemi, the Campaign’s spokesperson.
“They should tell him clearly and loudly that documented evidence shows he is not telling the truth,” he added.
Ahmadinejad also challenged Amanpour’s question regarding the skyrocketing number of executions under his presidency--a more than fourfold increase.
Amanpour based her questions on Amnesty International’s annual reports that documented 86 executions taking place in 2005, when Ahmadinejad was first elected, versus at least 388 executions in 2009. Ahmadinejad avoided the question by saying, “How do they know? They haven't come to Iran.”
The Campaign notes that Amnesty International figures are compiled from reports published in Iranian newspapers and are therefore well documented. Indeed, the actual number of executions is likely higher, since the coverage of Iranian media from all regions of the country could not be fully comprehensive.
The Campaign further challenges Ahmadinejad to allow independent human rights organizations into the country. Along with a handful of countries, such as Myanmar, North Korea, and Turkmenistan, Iran bars independent human rights organizations such as Human Rights Watch and Amnesty International, which have been asking for visas to travel there for several years.
The Iranian government has also not allowed any UN independent human rights monitors into the country since 2005, despite repeated requests.
Despite these limitations, brave Iranian human rights defenders have continued to provide well-documented evidence to the outside world regarding the harsh repression and grave human rights violations in the country.
Listen to the Campaign's Weekly Iran Rights Podcast For the latest human rights developments in Iran visit the Campaign’s website For interviews or more information:
Hadi Ghaemi, in New York: +1 917-669-5996Aaron Rhodes, in Hamburg: +49 170-323-8314Rudi Bakhtiar, in Washington DC: +1 202-573-2046

22:39 | Posted in

Mir blutet das Herz
IranerInnen in Deutschland
Zehn Fragen an Jasmin Tabatabai zu ihrem Heimatland Iran, wie sie ihre Kindheit im Iran heute noch prägt und welche Hoffnungen sie für das Land hegt.


Jasmin Tabatabai hat ein Buch über ihre iranischen Wurzeln geschrieben.
Frau Tabatabai, haben Sie das Gefühl, exotisch zu sein?
Ich lebe nun schon so lange in Deutschland, dass ich hier nicht als Ausländerin betrachtet werde – außer vielleicht von ein paar Fernsehredakteuren (lacht). Ich nehme mich so, wie ich bin: ein Mischprodukt aus zwei Welten. Gott sei Dank gibt es mittlerweile in der Öffentlichkeit viele davon.
Sie sind im Iran aufgewachsen, haben in Deutschland Karriere als Musikerin und Schauspielerin gemacht. Haben Sie sich selbst nie gefragt, welcher Kultur Sie sich stärker verbunden fühlen?
Doch, schon. Vor meiner ersten Nacktszene im deutschen Film habe ich mich gefragt, ob ich das überhaupt bringen kann. Mir war klar, dass ich danach nicht mehr so bald in den Iran fahren konnte.
In ihrer gerade erschienenen Familienbiografie „Rosenjahre“ ist die islamische Revolution nur ein Nebenschauplatz. Sie haben die Geschichte Ihrer Eltern in den Mittelpunkt gestellt.
Ich wollte auf keinen Fall ein weiteres Flüchtlingsdrama schreiben wie so viele vor mir. Was wir heute über den Iran erfahren, ist meist sehr traurig. Da geht es um gesteinigte Frauen, Zwangsheirat, den Gottesstaat, um das, was Ahmadinedschad wieder gesagt hat. Ich hatte das Bedürfnis, den Fokus auf die Menschen im Iran zu lenken. Außerdem empfinde ich die Geschichte meiner Eltern als etwas Besonderes: Meine Mutter ist 1958 mit 20 Jahren in den Iran gegangen, meinen Vater hatte sie kurz zuvor auf dem Münchner Oktoberfest kennen gelernt. Ihre Geschichte zu erzählen aus dem Blickwinkel meiner Mutter gibt mir die die Möglichkeit, den Iran, vor allem seine Menschen und seine Kultur, aus Sicht einer jungen Deutschen zu beschreiben.
Sie beschreiben Ihre Mutter im Buch als einen sehr starken Menschen. Bewundern Sie sie?
Ja, vor allem dafür, dass sie sich nie verbogen hat – auch nicht in den Jahren im Iran. Meine Mutter ist meinem Vater in einer Zeit in den Iran gefolgt, aus der es nicht viele Erzählungen von Deutschen gibt, die das Land damals kennen gelernt hatten. Sie ist eine sehr mutige Frau, obwohl sie kein besonders selbstbewusstes Auftreten hat. Sie hat das Kunststück fertig gebracht, in ihren Gewohnheiten und in unserer Erziehung sehr deutsch zu bleiben und auf der anderen Seite die iranische Kultur sehr gut zu verstehen und zu verinnerlichen. Sie wusste, was die Leute zwischen den Zeilen sagen.
Ohne sich zu assimilieren.
Ja, im Gegenteil. Ich kenne deutsche Mütter, die bessere Iranerinnen sein wollen – Assimilation ist immer ein bisschen komisch. Als Deutsche kannst du nie wirklich eine Iranerin werden. Du kannst vieles annehmen und in einigen Punkten lässiger werden, aber es ist doch viel besser, sich treu zu bleiben, seine Wurzeln nicht zu vergessen und dabei trotzdem seinen Horizont zu erweitern.
Und umgekehrt, Ausländer in Deutschland? Was sagen Sie zu Sarrazins Thesen?
Ich finde die Diskussion, so wie sie zum Teil bis jetzt geführt wurde, sehr destruktiv, nahezu hysterisch. Ich begrüße es, dass man das Ganze jetzt mehr in eine konstruktivere Richtung lenken will, um eine erfolgreichere Integrationspolitik zu ermöglichen.
Ich hätte mir gewünscht, dass mein Vater öfter zu Hause gewesen wäre, doch wir Kinder erlebten unsere Zeit in Teheran als sehr unbeschwert. Ich spielte vor allem mit meinem 15 Monate älteren Bruder Amir und genoss die Freiheiten, die meine großen Schwestern zuvor in Grabenkämpfen mit meiner Mutter erstritten hatten. Natürlich kannten wir die kulturellen Unterschiede gegenüber den rein iranischen Familien sehr genau und wussten, was jetzt deutsch und was persisch ist. In unserer Familie wurde Weihnachten – und zwar mit allem Drum und Dran – gefeiert, aber auch das persische Neujahrsfest. Ich hatte nie ein Gefühl des Zerrissenseins.
Einer Ihrer Großonkel, ein Ayatollah, spielte bei der Demokratiebewegung Anfang des 20. Jahrhunderts eine führende Rolle. Bedeutet Ihnen das etwas?
Mir bedeutet es etwas, dass ich aus einer sehr modernen iranischen Familie komme, die seit Generationen humanistisch und säkular eingestellt ist. Meine Tanten haben sich schon vor 80 Jahren im Iran nicht verschleiert – auch meine Großmutter nicht. Mein Vater sagte immer: Es gibt viele Wege zu Gott, es ist nicht wichtig, welcher Religion man angehört. Diese Tradition lebe ich weiter.
Sie waren elf Jahre alt, als die islamische Revolution Ihre Heimat Iran radikal veränderte. Wie sehr beschäftigt Sie dieser Umsturz noch heute?
Zu erleben, wie das Land, das du kennst und in dem du aufgewachsen bist, innerhalb weniger Jahre durch die neuen Machthaber ins Mittelalter zurückversetzt wird, ist etwas ganz anderes, als allein die Fakten zu kennen und zu wissen, dass damals viele Leute das Land verlassen haben und der Iran zu einer islamischen Republik wurde. Jeder Exilant trägt eine Wunde davon, die sich nicht einfach so wieder verschließt.
Haben Sie die Hoffnung, dass sich in absehbarer Zeit etwas im Iran verändern wird?
Ich bin davon sogar überzeugt – aber eine Veränderung muss aus dem Volk heraus kommen. Sie waren die ersten, die die sich den radikalen Islamismus ins Haus geholt haben. Vielleicht werden die Iraner auch die ersten sein, die sich dessen wieder entledigen. Ich habe unglaublich viel Respekt vor den Menschen, die im Iran auf die Straße gegangen sind, das erfordert sehr viel Mut. Gleichzeitig blutet mir das Herz, wenn ich an die vielen jungen, kreativen und offenen Iraner denke, die müde sind, von alten, greisen Männern unterdrückt zu werden.

00:55 | Posted in

iman,H,ramezani
در مرداب اسلام هیچ گلی نمی روید

کسانی که از روزنه-ای ایدال، به جهان هستی، می نگرند، آنها خواه ناخواه برخی از واقعیتهای نزدیک به خود را ندیده می گیرند. روند هستی و دگرگونی-های جهان در راستای واقعیتها پیش می روند. بیشتر ایدآل-هایی، که برون از واقعیتهای هستی کاشته شده-اند، شکوفان نمی شوند.
ایدآل هایی، که بر واقعیتهای امروز نروییده-اند، در آینده نیز به واقعیت نمی انجامد.
با وجودی که برخی از ایدآل-ها با واقعیتهای امروز پیوندی ندارند، می توانند خرد انسان را به اندیشه برانگیزند و آرمانی را پیوسته با واقعیت بیآفرینند. آرمانهایی، که با هستی پیوند داشته باشند، می توانند در زمانی، برای انسان، رهنمون پیشرفت و دگرزیستی بشوند.
ایدآلهایی که، در زمان پیدایش، برانگیزنده نیستند، در سرآب ِ رویاها گم می شوند. آنها نه خود زاینده-ی آرمانی هستند و نه اندیشه-ی دیگر را به آرمانی آبستن می کنند. شاید هم زمان از چنین ایدآلهایی گذشته است یا آنها از زمان پیش رفته-اند.
با نمونه-ای سخن روشن می شود:
انسان هزاران سال، در ایدال-های خود بال-هایی را، برای "پرواز" می ساخته، ولی او با هیچ یک از آنها پرواز نکرده است. انسان هنر پرواز در داشتن بال می پنداشته، از این روی، او بیشتر در داستانها و آرمان-های خود پرواز می کرده و کمتر به شناختن دانش "پرواز" می پرداخته است.
زمانی " ایدآل" بال داشتن به آرمان "پرواز" کردن گرویده است که پندارهای آن ایدآل از فلسفه-ی بال جدا و به دانش ِ پرواز در آمده-اند. هنر پرواز زمانی در خور بررسی و دستیابی شده است که ویژگیهای جنبش، کشش، کُنش، واکُنش، برخورد، شتاب، وزن، انرژی و نیرو در دانش شناسایی شده-اند.
داشتن جامعه-ای ایدآل، از آن روی، بسیار شوخ و شیرین است که سیمای آن برون از واقیعتهای تلخ جلوه گر می شود. زمانی، ویژگیهای یک جامعه-ی ایدآل، در آرمان روشن اندیشان جای می گیرند، که سر رشته-ی آنها با واقعیت-های روز پیوند داشته و راستای گذار، به آن ایدآل، پدیدار شده باشد.
به چند ایدآل ِ سر درگم اشاره می کنم:
ایدآل 1 : جامعه-ای بدون سرمایه و بدون بهره کشی (کومونیسم)
پندار چنین جامعه-ای چندان دشوار نیست. زیرا، در گذشته، جامعه-ی بدون استثمار و سرمایه وجود داشته است و هم اکنون هم در کناره-های دور از تمدن ِ امروز وجود دارد. ولی امروزه سامان ِ تمدن ِ جهان بر پایه-ی سرمایه گذارده شده است.
در این سامان "پول" میزان ارزشیابی برای هر پدیده است. افزون بر این هر کس کم و بیش، از زمان زادن تا هنگام مرگ، به پول نیازمند است.
در همه-ی کشورهای جهان، سازمانهای مردمی بیشتر از برداشت ارزش اضافی سامان پذیر هستند. تفاوت ارزش کالا، پس از تولید و قیمت فروش آن در بازار، ارزش اضافی است، که آن را بهره کشی (استثمار) می گویند.
در جهان امروز هر کس در پیوند با سامان سرمایداری "پول" در خانه-ای، که بخشی از سرمایه است، زاییده می شود. او برای کارکردن در سازمانهای سرمایداری پرورده می شود و آموزش می بیند.
چنانچه او انسانی خوش شانس باشد، می تواند هنر و دانش خود را در بازار سرمایداران بفروشد، از جامعه-ی سرمایداری، مزد دریافت کند. او در جهان امروز می توانند، از فرآورده-های ابزار، که برآمده از کار و سرمایه هستند، آسانتر زندگی کند.
تا کنون هیچ اندیشمندی سرآغاز راهی را نیافته است که جامعه-ی جهان امروز بتواند یا بخواهد به جامعه-ی پسمانده-ی "کومونیسم" برگردد. ولی بسیار کسانی از این پندار سخن رانده-اند و به کردار هم کژپنداری-ی آنها روشن شده است.
جامعه-ی بدون سرمایه و بدون بهره کشی تنها در کتاب آرزوهای خام سروده شده است و با واقعیت های جهان ما پیوندی ندارد.
ایدآل 2 : جامعه-ای بر پایه-ی مهربانی و از خود گذشتگی (هومانیسم)
چنین ایدآلی بسیار زیبا و شگفت انگیز است.
انسان از زمانی که، به ابزار شکار دست یافته، او به خشونت پرداخته است. آز ِ بیش از نیاز به همراه توان در مفهوم "از خودگذشتگی" نمی گنجد. هزاره-هاست که خشونت، در پوشش مهربانی، به ستم بر مردمان فرود آمده است. سپاه صلح، وزارت دفاع، نگهبانان حقوق بشر، سازمان امنیت ِ جهانیان و دیگر نیکونمایان، با نیروی جنگ افزار، با زور و ستم، آرمان-ها خود را دنبال کرده-اند.
درون مایه-ی گفتارهای فریبنده در کردارهای زشت ِ خشمآوران آشگار می شود . نامهای مهرنشان از زهر ِ خشونت، در کردار ستمکاران، نمی کاهند ولی ساده پنداران را می فریبند.
حکمرانان جهان، به نیروی جنگ افزار و از نشان دادن ِ خشونت در برابرِ سرکشان، زورمند شده و به سروری بر جهانیان دست یافته-اند. ایرانیان، با داشتن ویژگی-های انساندوستی و مهربانی، از جهادگران عرب شکست خورده و به بردگی-ی همان خشمآوران ِ فرومایه درآمده-اند.
مسلمانان با احکام خشم، در بردگی، زاییده و به زهر ِخشونت پرورده می شوند. آنها در سایه-ی ترس، در زیر فشار خشم، در خواری و خفت زندگی می کنند. از خودبیگانگان ِ ایرانی، که در سرزمین مهر بسر می برند، رهزنان جهادگر و کشندگان نیاکان خود را می ستایند، آنها، برای دزدان ویرانگر، آزادگان را می کشند، برای سرکوب آزادی کشته می شوند.
در جامعه کنونی ایران، کودکانی که، در تصرف زنان کرایه-ای، به خواست الله آفریده می شوند، آنها را، مانند توله-ای، به کناره-ی اجتماع می رانند و یکی از هزاران چشمی، که از روی آنها می گذرد، نم نمی شود.
در جامعه-ای که کشتن و غارت دگراندیشان، یعنی جهاد، ستوده و به مردم امر شده است، آن مردم از انسان ستیزی ننگ ندارند. چنین مردمی خود به تماشای جانستانی می روند و برای کشتن انسان دیه می گیرند یا دیه می پردازند.
مسلمانان با ایمان، به حکم شریعت، به کشتن خویشان و بستگان هم دست می برند. افزون بر این، آنها به درنده خویی خود می بالند و از نکوهش آدمیان شرمنده نمی شوند.
در مردمان با ایمان، به ویژه در کشورهای مسلمان، آرمان ِ جامعه-ای، که دور از خشونت باشد، پنداری است دور از واقعیت که هیچگاه رنگ راستی را به خود نخواهد پذیرفت.
بیش از 800 سال است که عارفان ایران، از یک چنین ایدآلی، سخن رانده-اند و مسلمانان را، با شریعتی دروغ، در خوابی سنگین از جنبندگی باز داشته-اند.
ایدآل 3 : جامعه-ای بر پایه-ی دانش و آزمون (ماتریالیسم)
جامعه-ی فیزیکی را می توان با آرمانی بسیار روشن، بر روی برگ-های رایانه، برنامه ریزی کرد. از آن جا که، این ایدآل، آرمان ماتریالیسم، بر پایه-ی سرشت ماده و دانش آزموده شده استوار است، با دیدگاه-های فلسفی، ویژگیها و انگیزه-های سرشت انسان آمیخته نمی شود.
هسته-ی خوش زیستی، شادمانی، آزادگی، گستاخی، جویندگی، خشم، مهر، که ویژگی-های واقعی، در سرشت انسان هستند، نمی توانند به درستی در این ایدآل بررسی و ارزیابی بشوند.
این ایدآل، با وجودی که، بر شمارش و بر دانش شناخته شده نگاشته شده است، کاستی-های بسیاری دارد. زیرا در این نگرش به انگیزه-های سرشت انسان برخورد نمی شود و این انگیزه-ها را نمی توان با میزانی یا شماره-ای سنجید. انسان با انگیزه-های سرشت خودش آفریده شده است. دوست داشتن ِ زیباییهای هستی در سرشت انسان است. انگیزه ِ زیستن، در ریزه-های پیکر انسان، دور از چشم ریزبینِ ِدانشمندان، زنده و روینده است.
با دستورهای برگرفته، از دانش ِ شناخته شده، به دلخواه دانشمندان، سرشت جانداران دگرگون نمی شود. انسان جانداری است که از خردی روشنتر و اندیشه-ای برتر، از گیاهان و جانوران، برخوردار است.
درست است که اتمهای هر ماده هم در جنبش و در روند دگرگونی هستند؛ ولی آنها زاینده و روینده ( یعنی خود دایه = خویشآفرین) نیستند.
از این گذشته، منش مردم، در این زمان، برآیند ِ جهان بینی-های گوناگونی است، که ریزه-های آن منش را اندیشمندان، جهانداران و شیادان در دیدگاه آنها نگاشته-اند.
یعنی پنجره-ای، که این مردمان از آن دیدگاه به جهان می نگرند، بی رنگ یا بدون آلودگی نیست که بتوان اکنون، از راه دانش و آزمون، ویژگی-های جهان هستی را، به درستی و راستی، به آنها شناساند.
ایدآل 4 : سامانی که از خرد ِ شهروندان برآید. (خرد سالاری)
گرچه این ایدآل می تواند به آرمانی همگانی بگرود، زیرا هر انسانی، که آزاد زاییده شده باشد (عبد الله نباشد) او به خرد آراسته است. در این پندار، آزادگان می توانند خردمندانه با انیشه-ای روشن، از دیدگاهی آزاد، جهان هستی را بررسی کنند. آنها بینشی را دارا خواهند شد که، گام به گام، از اندیشه-ی آزمون شده-ی خودشان سامان یافته است.
مردم آزاد شده از ایمان، می توانند راستی و کژی را، بدون پیش داوری و وابستگی به عقیده-ای، با اندیشه-ی خود بسنجند و شایسته-ترین را برگزینند. آرمان آزادگان می تواند در زمانی، که دیوار ترس در مردم شکسته شود، با این ایدآل همگام و هم بستر گردد.
ولی واقعیت ِ امروز این است که، خرد انبوه ایرانیان، در زندان ترس، به زنجیر ایمان گرفتار است، شریعت اسلام خرد و اندیشه-ی مردم را، برای پاسداری از اسلام، به بیگاری گماشته است.
در بینش مسلمانان انسان ِ آزاده جاهل است و اندیشه-ای، که در ورای ایمان آنها باشد، کفر شمرده می شود. مسلمانان انسانی را عاقل می پندارند که او گوسپندوار از دینفروشان ِ نادان پیروی کند. آزاد ساختن ِ خرد یک مسلمان، از زندان ایمان، دشوارتر از مداوای بیماری است که او، به ویروس ایدز، آلوده شده باشد.
زیرا یک مسلمان جهان هستی را، از درون زندان ایمان، از روزنه-ی تنگی، می بیند. عقیده-ی او زندانبان ِ خرد اوست و نمی گذارد که اندیشه-ی او فراتر از این زندان پرواز کند.
گوسپندانی را، که چوپان پرورش داده است، نمی خواهند مانند آهوان، در دشتی، آزاد زندگی کنند. گرچه ما این گوسپندان را هم بخشی از جانداران می شماریم ولی جان آنها موتوریست که در ساختن گوشت، برای خوراک، روشن شده است.
مسلمانان عبد ِ الله هستند، آخوندها را بر دوش می کشند، با شاد زیستن و مهرورزیدن می ستیزند، در راه الله دگراندیشان را گردن می زنند. آنها برای مردگان و برای مردن زنده-اند، تا پس از مرگ در آتش جهنم بسوزند.
مسلمانان نمی توانند در آرمان آزادگان و خردمندان جای داشته باشند. آنها پیش مردگانی هستند کوتاه خرد که مردگان هزارساله بر نازندگی-ی آنها حکمرانی می کنند.
البته شمار ِ آزادگان و مردم آزاد خرد هم چندان کم نیست، انبوهی از مردم هم آمادگی دارند تا برون از زندان ایمان به جهان نگاه کنند. پس، در این آرمان، امید پیروزی چندان ناچیز نیست. ولی در این زمان، در برابر هر گامی، که روشن اندیشان در سوی سامان یافتن جامعه-ی مردمی بر می دارند، حکومت اسلامی جامعه را به زور به سامانی نامردمی پس می راند.
توان حکومت اسلامی از نادان پرورن انبوهی از مردم پایدار است. از این روی حکومت فرومایگان می کوشد که همگان را به یک اسلام بزک شده، با هر چهره-ای که دوست دارند، پایبند کند. او نمیخواهد که بیشتر مردم عابد و زاهد یا خرمجتهد باشند بلکه او دودی را پخش می کند که کسی نتواند، در زهر آن دود، آزادانه اندیشه کند.
آزاد شدن ِ مسلمانان از زندان شریعت، رها شدن ایران، از چنگال جهادگران ایران ستیز، را به دنبال خواهد داشت.
حکومت اسلامی، مرگ اسلام را، در آگاه شدن ِ مسلمانان، می بیند. از این روی، او پیوسته می کوشد که بینش همگان را، به آن گونه، به زهر ایمان آلوده سازد، که هر کس با معیارهای پوسیده-ی اسلام نیکی و بدی را ارزیابی کند. این است که اسلامزدگان پای فراتر از تنگنای شریعت اسلام نمی گذارند.
چکیده یا شیره-ی این جستار در این است: با وجود حکومت اسلامی، هیچ ایدآل و آرمانی، هر اندازه هم که درست و خردمندانه باشد، به پیروزی نخواهد پیوست.
نخستین گام برای پیروزی سرنگون ساختن حکومت پسمانده-ی مسلمانان است. ننگ ِ حکومت مسلمانان، زمانی از ایرانیان پسرانده می شود که سامان کشورآرایی با احکام شریعت ارزشیابی نشود. شاید پس از آن دیوارهای تاریک ایمان فرو بریزند و بینشی، که برآمده از فرهنگ مردم ایران باشد، توان روییدن داشته باشد.
آزادیخواهان در آن دم به آزادی خواهند رسید که به راستی خود را آزاد بدانند. یعنی بندهای نادیدنی را، از بالهای خرد و اندیشه-ی خود، باز کنند. زیرا هیچ مسلمانی، آزاد نیست، همه عبد ِ الله هستند، آنها نمی توانند آزادی را بشناسند.
اسلامزدگان کسانی هستند که، در پندار، به شریعت اسلام ایمان ندارند، ولی به کردار، پدیده-های اجتماعی را با معیارهای اسلامی ارزیابی می کنند. سیاستمداران اسلامزده به گرگهایی مانند که گوسپندان گریخته از گله را شکار می کنند.
Category:
��

Iranian judicial authorities say a final verdict in the case of a woman sentenced to death by stoning has not yet been made and defended the country's legal process amid an outcry over the pending execution, Iranian media reported Saturday.CNN) -Sakineh Mohammadi Ashtiani, a mother of two, has been sentenced to death for adultery by stoning. Last month, Iran's top human rights official said the Islamic regime was reviewing her sentence as international outrage emerged over the case.Iran's Judiciary High Council of Human Rights in a communique said evidence shows that allegations against Ashtiani "have been proved right" and that Iran's judiciary operates independently as other justice systems do, the semi-official Iranian Student's News Agency reported."The stance taken by officials of other countries and international authorities on legal issues of countries is a wrong, unfair and biased prejudgment since they do not have access to reliable sources of the counties," the council said.The statement came soon after France asked the European Union to come up new approaches to get Iran to stop the pending execution. Foreign Minister Bernard Kouchner raised the issue Wednesday with EU foreign policy chief Catherine Ashton, asking that measures be studied to bring Iran to stop such violations of human rights."We need to encourage the Union in initiatives to remind Iranian authorities that, as well on the nuclear file, their attitude of isolation has a price, which they can liberate as soon as they choose a more responsible behavior and more in line with their international commitments on the subject of human rights," Kouchner said in a letter to Ashton published in the Frenchpress on Friday.The International Committee Against Stoning, a human rights group, has said a court has delayed the final verdict of the woman. Iran announced she will not be executed during the Muslim holy month of Ramadan, which ends around September 9.